من شک دارم که کسی زندگی را بدون احساس تحقیر کامل پشت سر بگذارد. اما وقتی برای شما اتفاق می افتد چه باید بکنید؟ تحقیر می تواند آنقدر دردناک و ناتوان کننده باشد که توصیه برای مقابله با آن ممکن است بیهوده به نظر برسد. شاید در آن لحظات اولیه، انجام کاری جز غرق شدن در پریشانی خود سخت باشد، اما نکات مفیدی وجود دارد.غلبه بر تحقیر آرزوی همه هست .
یکی از مشهورترین دانشمندان روانشناسی معاصر، رابرت جی استرنبرگ، اخیراً یکی از آن تحقیرها را تجربه کرد (اگرچه او آن را “بحران شغلی” نامید). او در مورد آن و دو بحران قبلی در کرونیکل آموزش عالی نوشت و درس هایی را به اشتراک گذاشت که فکر می کند همه ما می توانیم از برخی از دردناک ترین تجربیات زندگی خود بیاموزیم. در اینجا نسخه مختصری از 10 درس استرنبرگ را ارائه خواهم کرد، سپس برخی از افکار خود را اضافه خواهم کرد.
10 نکته استرنبرگ برای غلبه بر تحقیر
یکی از جنبه های جذاب مطالعه درباره بحران های استرنبرگ این است که به یاد داشته باشید که او یک حرفه ای است که از بسیاری جهات به طرز شگفت انگیزی موفق بوده است. آیا می خواهید در مورد هوش به روشی بسیار گسترده تر از بسیاری از دانشمندان در گذشته فکر کنید؟ استرنبرگ پسر شماست. در مورد عشق چطور؟ آیا میخواهید فراتر از احساسات غمانگیز بروید و واقعاً به انواع مختلفی از معنای عشق فکر کنید؟
این استرنبرگ است، دوباره. همانطور که تقریباً برای هر کسی که این همه مورد توجه قرار گرفته صادق است، او همچنین منتقدان خود را دارد. اما او تقریباً تمام جوایز مهمی را که حرفه روانشناسی ارائه می دهد جمع آوری کرده است. او دکترای استنفورد دارد، در دانشگاه ییل تدریس کرده است و در دانشگاه های مختلف به عنوان رئیس، استاد و رئیس خدمت کرده است.
اخیراً او به عنوان رئیس دانشگاه وایومینگ استخدام شد. به نظر می رسید که این دانشگاه برای او کار بزرگی باشد. آنها هزاران پول را برای استخدام او و بیشتر برای استخدام او خرج کردند. اما همه چیز در عرض چند ماه از بین رفت، زیرا استرنبرگ در میان انبوهی از اتهامات و احساسات بد استعفا داد.
اولین نکته استرنبرگ این است که متوجه شوید همه انواع افراد تجربیاتی به بدی شما یا بدتر از آن داشته اند—شاید برخی از افرادی که انتظارش را ندارید. . .
- درک کنید که تنها نیستید. “اگر می توانید افرادی را بیابید که بحرانی مشابه بحران شما داشته اند، با آنها صحبت کنید.”شما باید انعطاف پذیر باشید، نه فقط باهوش.
- گاهی اوقات چیزی که افراد موفق را از شکست خوردگان جدا می کند استعداد نیست، بلکه تمایل به بازگشت پس از شکست های وحشتناک است، نه تسلیم شدن.
- بیشتر اوقات، این چیز شخصی نیست. موفقیت اغلب در مورد تناسب بین شما و یک مکان یا موقعیت خاص است. اگر مناسب نیستید، آن را شخصی نگیرید – فقط به سمت تناسب بهتر بروید.
- از تجربه درس بگیرید.
- به دنبال یک شبکه پشتیبانی باشید تا به شما در ادامه راه کمک کند.
- از هر زمان استراحتی که دارید برای انجام کاری که واقعاً از آن لذت می برید استفاده کنید.
- قبل از ضربه زدن دو بار فکر کنید. “دلیل شما ممکن است عادلانه باشد. اما سوال مرتبطتر این است که آیا طراحی انتقام بهترین استفاده از زمان، انرژی، شهرت و احتمالاً پول شماست؟ آیا این عاقلانه تر نیست که روی طراحی آینده ای جدید برای خود تمرکز کنید؟»
- پنهان نکن «شما باید برای مردم و شاید برای خودتان تأیید کنید که چه کسی هستید و از چه چیزی دفاع می کنید. و باید به مردم نشان دهید که بحران شما را نابود نکرده است.»
- به بحران به عنوان یک فرصت نگاه کنید. به عنوان مثال، از آن به عنوان فرصتی برای دنبال کردن چیزی که دوست دارید استفاده کنید.
- حرکت کن در تحقیر خود غرق نشوید برای آینده برنامه ریزی کنید.
در سخنان استرنبرگ حکمت زیادی نهفته است. با این حال، من فکر می کنم مسیر بهبودی احتمالاً برای افراد مختلف متفاوت است. برای مثال، برخی ممکن است واقعاً به زمان نیاز داشته باشند تا خود را پنهان کنند و تنها باشند، و حتی با منابع بالقوه حمایت صحبت نکنند، قبل از اینکه دوباره جمع شوند و ادامه دهند.
مهمتر از آن، گاهی اوقات تجربه تحقیر آمیزی که متحمل شده اید فقط مربوط به شما نیست – این چیزی است که بسیاری از افراد دیگر نیز تجربه کرده اند، شاید به دست همان افراد. اما میتواند نوعی «جهل کثرتگرا» وجود داشته باشد، که به موجب آن هیچکس متوجه نمیشود که تجربیات شخصی او فقط مال او نیست، زیرا هیچکس صحبت نمیکند یا به اشتراک نمیگذارد.
یا ممکن است شخصی که تحقیر می کند یک فرد قدرتمند و تهدید کننده باشد و هیچ کس جرات نمی کند در مقابل آن شخص بایستد… تا اینکه بالاخره کسی این کار را انجام دهد و سپس انواع افرادی که احساس تحقیر و ترس کرده بودند از مخفیگاه بیرون بیایند و بگویند: بله. ، برای من هم این اتفاق افتاده است. (وضعیت کریس کریستی ممکن است موردی باشد.)
گاهی اوقات تحقیر محصول جانبی تعصبات سازمانی است، مانند زمانی که نژادپرستی، جنسیت گرایی، سن گرایی یا تک گرایی درست در ساختار قوانین ما گنجانده شده است، یا بخشی از سنت های بی چون و چرای یک محل کار است. (من زیاد فوتبال را دنبال نمی کنم، اما به نظر می رسد داستان ریچی ناشناس و جاناتان مارتین با این روایت مطابقت دارد.)
من فکر میکنم میتوان موردی را ایجاد کرد که کسانی که احساس تهدید، توهین و تحقیر میکنند، باید در مقابل افرادی که با آنها ناعادلانه رفتار میکنند، نه فقط به خاطر خودشان، بلکه به خاطر همه کسانی که بهطور مشابه با آنها بدرفتاری شده است، بایستند. با این حال، استرنبرگ درست میگوید – این میتواند مخاطرهآمیز و پرهزینه باشد و نه فقط از نظر مالی. قربانیان به راحتی می توانند به بدترین روش ها دوباره قربانی شوند – حتی زمانی که در مورد شکایات خود کاملاً حق دارند.
آرمان زنان را دنبال کنید .