آرمان زنان : رویداد غمبار کربلا، رویدادى تاریخ ساز است که اشعه هاى تابناک آن فراتر از زمان و مکان، مرزها را در نوردیده و رنگ جاودانگى به خود گرفته است. در این میان سخنان امام حسین(ع) از زمانی که در مدینه حضور داشتند تا لحظه شهادت در کربلا برای دیروز، امروز و آیندگان سراسر درس و آموزه بوده و هست.
از این رو ضمن تسلیت ایام سوگواری سالار شهیدان، سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا لحظه شهادت ایشان در کربلا را براساس اسناد معتبر به صورت روزانه بازگو می کنیم.
در بخش سوم به سخنرانی معاویه در مسجد النبی و پاسخ امام حسین(ع) اشاره می شود:
سخنرانی معاویه در مسجد النبی و پاسخ امام حسین(ع)
دینوری می گوید معایه در مدینه تا سه روز با مردم ملاقات نداشت. پس از آن دستور داد تا جارچیان همگان را برای امری مهم فرا بخوانند. مردم در مسجد النبی جمع شدند و چند نفری را هم که از بیعت با یزید خودداری کرده بودند، فرا خواندند و نزدیک منبر نشاندند. معاویه وارد مسجد شد، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا، فضایل یزید از جمله قرائت قرآنش را برشمرد و گفت: «ای مردم مدینه، من در بیعت گرفتن برای یزید کوشش نمودم: موضوع را به همه شهرها و روستاها ابلاغ نمودم، همه مردم بیعت کردند و سر تسلیم فرود آوردند، تنها مدینه است که تا به امروز بیعت را به تأخیر انداخته! من با خود گفتم مدینه اصل و زادگاه یزید است و من از اهل مدینه بر وی بیمناک نیستم. البته میان آنان که در بیعت سستی کرده اند، کسانی هستند که سزاوار بود در این موضوع صله رحم نمایند! به خدا سوگند اگر شخص دیگری را برای خلافت بر مسلمانان سزاوارتر از یزید می شناختم، برای او بیعت می گرفتم!»
امام حسین(ع) از جا برخاست و فرمود: «به خدا سوگند تو بهتر از یزید را کنار گذاشتی. کسی که هم خودش بهتر از یزید است و هم پدر و مادرش از پدر و مادر یزید برترند»
معاویه گفت: «گویا منظور تو از این کلام، خودت هستی! حال من به تو چنین می گویم: اما اینکه گفتی پدر و مادر تو بهتر است. به جانم مادر تو از مادر یزید بهتر است. اگر تنها امتیاز مادر تو قریشی بودن بود، باز فضل و برتری داشت، تا چه رسد به اینکه او دختر پیغمبر بوده که صلوات خدا بر او باد و جایگاه و سابقه درخشانی در دین دارد. به خدا مادر تو از مادر یزید بهتر است؛ اما درباره پدرت وی حکمیت با پدر یزید را پذیرفت و خداوند به نفع پدر یزید در مقابل پدرت علی حکم داد!»
امام حسین(ع) فرمود: «این نادانی تو را بس که دنیا را بر آخرت ترجیح داده ای.»
معاویه پاسخی نداد و به سخنانش ادامه داد: «اما اینکه تو از یزید بهتری، به خدا قسم یزید از تو برای امت محمد بهتر است!»
امام(ع) فرمود: «این است معنای تزویر و دروغ. یزید که میگساری می کند و به دنبال لهو و لعب است، از من بهتر است؟»
معاویه گفت: «در ناسزا گفتن به پسرعمویت کمی درنگ کن؛ چرا که اگر از تو نزد وی به بدی یاد کنند، تو را ناسزا نمی گوید.» آنگاه به مردم گفت: «ای مردم، شما خود می دانید پیامبر در حالی از دنیا رفت که جانشین تعیین نکرده بود. مسلمانان صلاح کار را در آن دیدند که ابوبکر خلیفه باشد که بیعت با وی، مردم را به سوی هدایت رهنمون ساخت. ابوبکر هم در اواخر عمر خود، صلاح کار را در آن دید که عمر را جانشین قرار دهد و عمر به کتاب خدا و سنت عمل نمود. او نیز در پایان عمرش صلاح امت را در آن دید که از میان مسلمانان شورایی شش نفره ترتیب دهد. می بینی که ابوبکر کاری را انجام داد که پیامبر انجام نداده بود و عمر نیز کاری همانند ابوبکر انجام نداد؛ هر کس آنگونه رفتار کرد که به صلاح مسلمانان بود. و من با توجه به وضع کنونی و اختلاف پیش آمده در بین مردم و با رعایت انصاف در حق آنان، صلاح کار را در آن دیدم که برای یزید بیعت بگیرم!»
یعقوبی می گوید معاویه تهدید کنان به امام(ع) گفت: «یا اباعبدالله، تو می دانی ما شیعیان پدرت را کشتیم، آنان را حنوط کردیم و کفن نمودیم، آنگاه بر آنان نماز خواندیم و به خاک سپردیم!»
امام (ع) پاسخ داد: «به خدای کعبه، تو را مغلوب ساختم؛ ولی اگر ما پیروان تو را بکشیم، آنها را تکفین و حنوط نمی کنیم، بر آنان نماز نمی گذاریم و به خاک نمی سپاریم.»
سپس امام فرمود: «من با خبرم از اینکه تو علی(ع) را لعن می کنی و نسبت به ما بغض و کینه داری و همواره از بنی هاشم به بدی یاد می نمایی. هرگاه که چنین کردی، به نفس خود رجوع کن و از آن درباره حق و حقیقت جویا شو؛ اگر کوچکترین عیب خود را بزرگترین عیب نیافتی، همانا درباره تو ستم کرده ایم. پس تنها با کمان خودت تیر بینداز و فقط هدف مورد نظر را نشانه بگیر و با ما دشمنی مکن! به خدا قسم تو از مردی تبعیت کرده ای که نه در اسلام سبقت دارد و نه در نفاق تازه کار است، به صلاح تو نیز نمی اندیشد، پس در صلاح کار خود بیاندیش.» صالح بن کیسان (راوی خبر) که از تابعین است می گوید: منظور امام عمرو عاص بوده است.
معاویه که در بیعت گرفتن از امام حسین(ع) ناموفق بود، مدینه را ترک و به سوی مکه حرکت کرد.